دوستي مثل گل است
بايد ان را بود كرد
بايد را فهميد
بايد ان را پاييد
دوستي مثل بهار
ميرود كوي به كوي
دوستي مثل نسيم
ميرود شهر به شهر
دوستي عين غم است
در نگاه مهتاب
يا كه يك نغمه ي شاد
از پرستو در باد
دوستي حادثه نيست
دوستي جاذبه نيست
دوستي واژه ي اين دكلمه نيست
دوستي دست شماست
دوستي برق دو چشمان شماست
دوستي خنده ي پنهان شماست
دوستي (حس غريبيست كه يك مرغ مهاجر دارد)
دوستي مهر شماست
كه مرا شاعر كرد
دوستم باش و بدان
دوست ميدارمتان به نظر من بايد چهار چوب دوستي رو بدونيم صميميت خوبه به اندازش همتونو دوست دارم